افتاد یک روز
در خانه ی ما
از بام خانه
گنجشک زیبا
گنجشک زخمی
بالش شکسته
یک گوشه لرزان
تنها نشسته
رفتم به سویش
او باز ترسید
لمسش که کردم
لرزید و لرزید
گنجشک کوچک
از درد نالید
او تا قیامت
خوابید و خوابید
این شعر رو برا خاطر دل گنجیشکا گفتم که بعضی آدما میکشن و حرومشون میکنن چون بعد از شکار سرشونو میکنن و ذبح شرعی نمیشن.