سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :13
کل بازدید :27197
تعداد کل یاداشته ها : 22
103/9/2
8:42 ص

دلتنگ دعای خیر مادر هستم

کوته ز نگاه مهر او شد دستم

افسوس که او برفت و من، بیچاره

بی روی حبیب روی عالم هستم

مادر که فرشته ی صفا بود و کرم

دست کرمش کشید اجل از دستم

در روز قشنگ مادران مادرجان

من نیز به فکر و یاد مادر هستم.

اینو گفتم که رفقا در روز مادر قدر مادراشونو بدونن.

آخه یه دهه هست که بار بیمادری رو به دوش میکشم.

خدا مادراتونو واستون حفظ کنه.    

 

 


  
  

 

 

قال الشهباز: «من اکل الغصة اکلته الغصة»

یعنی: هر که غصه خورد غصه او را می­خورد.

بنابراین درخواست اکید از دوستان دارم به منظور جلوگیری از پژمردگی از خوردن غصه، شدیداً پرهیز نمایند. 


  
  

 

افتاد یک روز

در خانه ی ما

از بام خانه

گنجشک زیبا

 

گنجشک زخمی

بالش شکسته

یک گوشه لرزان

تنها نشسته

 

رفتم به سویش

او باز ترسید

لمسش که کردم

لرزید و لرزید

 

گنجشک کوچک

از درد نالید

او تا قیامت

خوابید و خوابید

این شعر رو برا خاطر دل گنجیشکا گفتم که بعضی آدما میکشن و حرومشون میکنن چون بعد از شکار سرشونو میکنن و ذبح شرعی نمیشن.


  
  

 

مادر نشسته

یک گوشه تنها

قلبش شکسته

از دست بابا

 

دیدم که شیطان

در شکل بابا

با مادر من

می­کرد دعوا

 

عصری که بابا

آمد به خانه

دیدم ز خوبی

دارد نشانه

 

یک شاخه ­ی گل

دست پدر بود

لبخندش از گل

هم تازه ­تر بود

این هم به خاطر بچه هایی که توی خونه شون ناآرامی هست، به امید اصلاح!


  
  

 

بابا اسیرِ

دود است و آتش

مادر شکسته

آن قلب پاکش

 

یک آدم بد

دنبالش افتاد

بابا از آن روز

گردید معتاد

 

بابای معتاد

درگیرِ غول است

همواره جیبش

خالی ز پول است

 

دیدم پدر را

در خواب جنگید

آن غولِ بد هم

نابود گردید


این شعر رو سرودم به یاد همه ی بچه هایی که والدین اسیر اعتیاد دارن و فکر میکنم بهترین هدیه ی بابای معتاد به فرزندانش ترک اعتیاد باشه! البته اشتباه نشه بابای خودم ـ خدا حفظش کنه ـ حتی لب به سیگار هم نزده و خیلی هم دوست داشتنیه!


91/2/12::: 12:55 ع
نظر()
  
  
   1   2      >